سازشکاری با راست و سلطنت طلبان٬ دشمنی با حزب اتحاد کمونیسم کارگری !
احمد بابایی
چندی پیش آذر ماجدی مطلبی در نقد گرایش ناسیونالیستی و پاسیویستی حزب کمونیست ایران و کومه له نوشته بود که متعاقب آن جوابیه هایی از طرف کادرها و رهبری حزب کمونیست ایران داده شد که سنگین تر بود وارد این عرصه هم نمیشدند. و همانطور که در مقابله با ناسیونالیستها سیاست سکوت را دنبال میکنند در مقابله با کمونیستها هم سیاست سکوت را پیشه میکردند. محترم تر شاید این بود. مگر کسی تاکنون نقدی جدی و همه جانبه از جانب رهبری کومه له به ناسیونالیسم دیده است؟ آیا بهتر نبود این بار هم دندان روی جگر میگذاشتند و سیاست سازشکاری خود را در مقابله با کمونیستها هم پیگیری میکردند. اگر سازشکاری سیاست عمده کومه له است٬ بگذار یکبار هم در مقابل کمونیستها سازشکار باشند !
مبارزه علیه سرمایه داری٬ جمهوری اسلامی و برقراری یک جمهوری سوسیالیستی هدف اعلام شده حزب اتحاد کمونیسم کارگری است. و برای رسیدن به این هدف علاوه بر مبارزه علیه کلیه تبعیضات و نابرابری های موجود در جامعه سرمایه داری و ناشی از حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی٬ یک رکن مبارزه سیاسی ما جدال با احزاب و کلا گرایشات و انحرافاتی است که قصد تخریب مبارزه توده های کارگر و مردم زحمتکش و به کجراه کشاندن آنرا داشته باشند. احزاب و سازمانها بعضا نمایندگان سیاسی جنبشهای متفاوت اجتماعی موجود در جامعه هستند و نتیجتا پرداختن به آنها و به نقد کشاندن نظرات راست و غیر کمونیستی و غیر کارگری شان بخشی از مبارزه سیاسی کمونیسم کارگری ما علیه جنبش های متفاوت است.
پدیده ناسیونالیسم چه در شکل ناسیونالیسم پرو غربی و چه در شکل ناسیونالیسم قومی همیشه سایه به سایه احزاب و سازمان های سیاسی چپ و کمونیستی به مثابه گرایشی بورژوایی و نیروی فشار وجود داشته و عمل کرده است. و در تمام طول تاریخ جامعه سرمایه داری تهدید و مانعی جدی در پیشروی مبارزه کمونیستی طبقه کارگر علیه سرمایه و حاکمیت سیاسی آن ایفا کرده است. قدمت گرایش ناسیونالیسم در کومه له به تاریخ پیدایش این سازمان برمی گردد و در زمان منصور حکمت بارها و بارها مورد نقد قرار گرفته و یکی از دلایل خروج منصور حکمت و کادرها و فعالین کمونیست از حزب کمونیست ایران نیز غلبه ناسیونالیسم و سانتر بر این حزب بود. نیروی سانتری که در کومه له حاکم بود همواره یک چتر ایمنی برای ناسیونالیسم در طول این دوران فراهم کرده است.
قصدم پرداختن به ناسیونالیسم و یا پاسیفیسم سیاسی موجود در کومه له نیست. آذر ماجدی به خوبی به این موضوع اشاره کرده و وجود این گرایش و عملکرد آن در حزب کمونیست ایران را به خوبی اثبات و نقد کرده است. و در واقع آنچه برخی از کادرها و رهبری این جریان در این راستا به نگارش در آوردند نه تنها از ناسیونالیسم این سازمان ذره ای کم نکرده بلکه پاسخهایشان نشان سبک مغزی کادرهای این جریان و نشانگر وجود یک گرایش راست و به شدت عقب مانده در این جریان است.
توجه تان را به نوشته زیر جلب میکنم :
سیروان پرتو نوری از کادرهای رکیک گوی این جریان میگوید: "آذر ماجدی اگر بخواهد میتواند برای انجام تفریحات سالمش همچون حمام گرفتن هم که شده سری به کردستان عراق و اردوگاه کومه له بزنید و ازمقرات و کتابخانه های ما دیدن کند تا ببینید که نه تنها نوشته های منصور حکمت بلکه قرآن مجید هم در قفسه ها پیدا میشود از این نوع اتهامات ( یعنی آتش زدن کتابهای منصور حکمت توسط کومه له) بی پایه و اساس و هیچ وقت به کومه له نچسبیده و نخواهد چسبید ".
واقعا شرم آور است. ببینید به جای پاسخگویی به مساله از بین بردن کتابهای منصور حکمت در این سازمان به چه مسائل عقب مانده ای متوسل میشوند. فقط باید گفت خجالت بکشید. "حمام آفتاب در اردوگاه" دیگر چه صیغه ای است. آیا این پاسخ یک سازمان به اصطلاح کمونیستی به نقد سیاسی در قبال جمع کردن آثار منصور حکمت است. آیا شما انکار میکنید که در دوران پس از جدایی گرایش کمونیسم کارگری آثار منصور حکمت را از این سازمان جمع کردید؟ آیا انکار میکنید که رسما اعتراض کردید که چرا نوشته جات ناسیونالیستی شما را در کنار آثار کمونیسم کارگری در باره بحران خلیج ما در حزب کمونیست کارگری منتشر کردیم؟ آیا انکار میکنید که هر کمونیستی را که اندکی تعلقی به کمونیسم منصور حکمت نشان میداد "نفوذی" کمونیسم کارگری قلمداد میکردید؟
از طرف دیگر می بینید که بنا به ادعای خودشان از قرار معلوم در مقرهای کومه له "قرآن مجید" کتابی که جمهوری اسلامی به فرمان آن صدها هزار نفررا شکنجه و اعدام کرده و میکند٬ کتابی که توسط مردم در اعتراضاتشان به آتش کشیده شده توسط یک عضو حزب کمونیست ایران چگونه بزرگ جلوه داده میشود و در کنار آثار منصور حکمت به آن اشاره میشود. وجود قرآن را دلیلی بر وجود آثار منصور حکمت میدانند. شاید دلیل برخوردهای مردسالارانه و لومپن وار این افراد را باید در مطالعه قرآن و سنت اسلامی و ناسیونالیسم شان جستجو کرد؟ و بر اساس همین قرآن و سنت اسلامی است که زن به موجود دست دوم در جامعه تبدیل شده و میتوان هر گونه تبعیض و نابرابری را به آن تحمیل کرد. بی دلیل نیست که در تمام نوشته هائیکه از طرف اعضای این حزب علیه آذر ماجدی نگاشته اند وجود این سنت و نگاه تحقیرآمیز به زن و استفاده از ادبیات لومپنی و ارتجاعی اسلامی را میشود تماما مشاهده کرد.
میگویند کومه له و حزب کمونیست ایران "حزبی بزرگ و منسجم است" همانطور که همه احزاب بورژوایی در دنیا بزرگ هستند. اما باید گفت حزبی منسجم و بزرگ ناسیونالیستی و پاسیو. از قرار اثبات گرایش ناسیونالیستی کومه له توسط آذر ماجدی نه تنها موجب عصبانیت کومه له بلکه موجب ناراحتی فعالین رهبری حزب به اصطلاح "کمونیست کارگری" هم شده و طبق معمول بخش ناسیونالیسم کرد آن ناچار به ابراز نگرانی از "آفتابی شدن" ناسیونالیسم کو مه له شده است. حزب "کمونیست کارگری" که خود استاد عبور کردن از تئوریهای منصور حکمت است ضمن نقد برخی از اعضا و هواداران حزب کمونیست ایران نزدیکی خود به رهبری این حزب را یاد آور شدند. بعد از کشف محیرالعقول "برگرداندن انسانیت به سوسیالیسم" توسط حمید تقوایی و شرکا و رفتن به دامان موسوی و ناسیونالیسم پرو غربی عملا این حزب در کنار حزب کمونیست ایران قرار گرفت. حزبی که به فرمان حمید تقوایی سوسیالیسم را تا اطلاع ثانوی در دبیرخانه خود گروگان گرفته و به اعضا و هوادارانشان حکم داده تا در سرتاسر دنیا بدون ترس از کمرنگ شدن "سرخاب و سفیداب شان" به جمع آوری "انسانیت" رفته تا حمید تقوایی آن را به سوسیالیسم بچسباند. در این راستا موسوی را در زمره صف انقلابیون قرار داده و از کشتی گرفتن با رضا پهلوی بر حذر شده. تکلیف چنین جریانی روشن است. هر چقدر امثال آقای یدی محمودی به ما برچسب بزنند٬ نمیتوانند بی آبرویی سیاست سازش طبقاتی و سازشکاری با جریانات راست و سلطنت طلب و انبار کردن شعارهای زنده باد سوسیالیسم را پرده پوشی کنند. *